English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1273 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
logomachy U بازی واژه پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
fullwrite professional U یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
supererogation U بس پردازی
post processing U پس پردازی
naturalism U طبیعت پردازی
supererogatory U وابسته به بس پردازی
Synectics U بدیعه پردازی
teleprocessing U دور پردازی
exocathection U برون پردازی
list processing U لیست پردازی
theorization U نظریه پردازی
multiprocessing U چند پردازی
batch processing U دسته پردازی
symbolization U نماد پردازی
endocathection U به خود پردازی
data processing center U مرکزداده پردازی
reminiscences U خاطره پردازی
reminiscence U خاطره پردازی
circumstantiality U حاشیه پردازی
document processing U متن پردازی
symbolism U نشان پردازی
pseudologia fantastica U دروغ پردازی
dp U داده پردازی
rhythmization U نواخت پردازی
priority processing U اولویت پردازی
preprocessing U پیش پردازی
call processing U فراخوان پردازی
head in the clouds <idiom> U رویا پردازی
Verbosity. Rhetoric. U عبارت پردازی
file processing U پرونده پردازی
image processing U تصویر پردازی
ideation U اندیشه پردازی
data processing U داده پردازی
phraseology U عبارت پردازی
crystal pulling U بلور پردازی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
data processing center U مرکز داده پردازی
yarns U افسانه پردازی کردن
business data processing U داده پردازی تجاری
businedd data processing U داده پردازی تجاری
verbiage U درازگویی سخن پردازی
fantasizes U وهم پردازی کردن
multiprocessing system U سیستم چند پردازی
fantasizing U وهم پردازی کردن
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
oratory U فن خطابه سخن پردازی
distributed data processing U داده پردازی توزیعی
yarn U افسانه پردازی کردن
fantasising U وهم پردازی کردن
locutions U سبک عبارت پردازی
locution U سبک عبارت پردازی
settings U گیرش صحنه پردازی
fantasize U وهم پردازی کردن
list processing langauge U زبان لیست پردازی
fantasises U وهم پردازی کردن
fantasised U وهم پردازی کردن
versification U شاعری قافیه پردازی
setting U گیرش صحنه پردازی
edp manager U مدیرداده پردازی الکترونیکی
dp manager U مدیر داده پردازی
scientific data processing U داده پردازی علمی
fantasized U وهم پردازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
bribes U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe U رشوه پردازی پرداخت نامشروع
indemnification U تاوان پردازی جبران زیان
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
She takes great care of her appearance U خیلی بسرو وضع خود می پردازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
word U واژه
worded U واژه
terming U واژه
neologisms U نو واژه
neologism U نو واژه
mosul U واژه
termed U واژه
term U واژه
synonyms U واژه هم معنی
neologisms U واژه جدید
synonyms U واژه مترادف
synonym U واژه هم معنی
glossary U واژه نامه
neologisms U واژه تراشی
score out that word U ان واژه را خط بزنید
synonym U واژه مترادف
wordbook U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
word book U واژه نامه
neologism U واژه تراشی
cognate U واژه هم ریشه
word blindness U واژه کوری
pejorative U واژه تحقیری
glossaries U واژه نامه
glossary U واژه نامه
loanword U واژه بیگانه
worded U واژه سخن
word-blindness U واژه کوری
loanword U واژه عاریه
neologism U واژه جدید
the root of a word U ریشه واژه
word U واژه سخن
dictionary U واژه نامه
philologist U واژه شناس
wordbook U واژه نامه
buzz word U رمز واژه
buzz words U رمز واژه
paronym U واژه هم ریشه
keyword U واژه کلیدی
intercalation U واژه افزایی
word order U ترتیب واژه ها
coinage U ابداع واژه
stimulus word U واژه محرک
word count U واژه شماری
word deafness U واژه کری
lexicology U واژه شناسی
dissylable U واژه دوهجائی
neolalia U واژه تراشی
punctuation for reference U زیر واژه
septisyllable U واژه هفت هجائی
word association test U ازمون تداعی واژه ها
word building test U ازمون واژه سازی
word choice test U ازمون واژه گزینی
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
wordage U کلمات واژه بندی
syncopation U کوتاه سازی واژه
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram U واژه چهار حرفی
polysllable U واژه جند هجائی
post fix U در پایان واژه چسباندن
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
prandial U واژه شوخی امیز
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
pentasyllable U واژه پنج هجائی
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
octosyllable U واژه هشت هجائی
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
1popsicle
1pedal pamping
1construed
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com